شاهنامه-گفتار اندر آفرینش آفتاب و ماه -گفتار اندر ستایش پیغمبر

گفتار اندر آفرینش آفتاب و ماه 

 

گفتار اندر ستایش پیغمبر 

بایزید بسطامی

امردی نزد شیخ با یزید بسطامی رفت و گفت: « ای شیخ! من پسری دارم که شما را خیلی دوست دارد. می خواهم او را داماد کنم. مجلسی داریم. دوست دارم یکی از شاگردان شما به خانه ما بیاید و در جشن ما شرکت کند و از غذای ما بخورد. خواهش می کنم دعوت ما را قبول کنید. »


شیخ بایزید به درویشی اشاره کرد و گفت: « برو دل این مسلمان را خوش کن. »

 

درویش به خانه آن مرد رفت و در جایی که برایش آماده کرده بودند نشست. مرد میزبان شروع به پذیرایی از او کرد. وقتی سفره را پهن کردند. درویش لقمه ای برداشت که بخورد.


 

مرد گفت: « مدتهاست که آرزو دارم درویشی به خانه من بیاید و از غذای من بخورد. این یک لقمه که داری می خوری از هزار سکه طلا برای من با ارزش تر است. »

 

درویش لقمه ای را که برداشته بود سر جای خود گذاشت و دیگر دست به غذا نزد. بعد هم پیش شیخ بایزید برگشت. مرد برای عذرخواهی و تشکر پیش شیخ آمد و گفت: « نمی دانم که این درویش از من چه بدی دید که لب به غذا نزد؟ »


 

شیخ از درویش پرسید که چه دیدی و چه کار کردی؟


 

درویش گفت: « اول که به خانه او رفتم، خیلی با خوشرویی و احترام رفتار کرد. می خواستم دعایی در حق او بکنم و از خداوند چیزی برای او بخواهم. چیزی که از هشت بهشت برتر باشد اما او ارزش کار خود را پایین آورد و یک لقمه غذا را به هزار سکه طلا فروخت. وقتی فهمیدم که ارزش هر کاری را به پول می سنجد، نتوانستم غذای او را بخورم.


گفتارهای نیک شما(0)

مشکلات رفتاری کودکان - کودک و دزدی کردن

 چند روزی با نویسنده ی این نامه در خانه ای زندگی کردیم. کودک دختری ده ساله است . بسیار مهربان و دوست داشتنی و از اینکه با هم بودیم بسیار خوشحال بود چشمانش برق عجیبی می زد حتی از گوشه ی ذهنم نمی گذشت که شاید دست به دزدی زده باشد. زندگی اش را می دانستم و به تربیتش آفرین می گفتم تا اینکه یک روز به ناگهان رفتاری از او دیدم که غیر قابل پیش بینی بود. پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و کودک دچار کاستی هایی بود که گاهی با رفتارهایی از خود، آنها را نشان می داد.

از مادرش پرسیدم باورم نمی شود که او دزدی کند . مادر آن کودک با نگرانی گفت من همه چیز برایش می خرم نمی دانم چرا گاهی سر کلاس چیزهای بی ارزش مثل پاک کن و خودکار و...همکلاسی اش را برمی دارد ؟!


وقتی  مجموعه کتاب های «مشکلات رفتاری کودکان» که کاری ارزنده از نیره حسینی را از دستان خودش هدیه گرفتم بی درنگ به سراغ  «کودک و دزدی » رفته تا شاید راه حلی پیدا کنم. بررسی بسیار منطقی در آنجا خواندم

گوشه ای از آن را اینجا می نویسم:


با او منطقی برخورد کنید مثلا به جای اینکه بگویید :«چشمم روشن! از چه کسی این کارهای زشت را یاد گرفته ای؟» می توانید بگویید:«این دفتر چه که توی کیف توست مال دوستت است. باید به برگردانی!» و هنگام ادای این جمله لحنی جدی و قاطع اما بدون سرزنش داشته باشید...»


خواندن این مجموعه را به همه ی دوستان پیشنهاد می کنم .


شاهنامه - آغاز سخن - گفتار اندر ستایش خرد

می خواستم برای خود دراینجا شاهنامه خوانی را آغاز کنم و یادداشتهایم را بنویسم نخستین نوشتار با عنوان «گفتار اندر ستایش خرد»  با استقبال دوستان روبه رو و موجب شادمانی ام گردید.  قرار است که با هم بخوانیم ، بگوییم ، بشنویم ، بیاندیشیم و یاد بگیریم.

پیشنهاد می کنم برای این انجمن نامی بنهیم. با امید به اینکه  بتوان، در راه شناساندن شاهنامه، این اثر همیشه زنده، سهم کوچکی داشته باشیم.


 در آن پیام ها قرار شد هفته ای یک صفحه بیشتر یا کمتر با توجه به موضوع با هم بررسی کرده و دانسته ها را در اینجا نوشته شود. بهتر دیدم کار را آغاز کنیم تا کم کم این انجمن شکل گیرد و روش نوشتن یادداشت ها راه خودش را بیابد.

 

به نام آفریننده نیکی ها خوانش شاهنامه را آغاز می کنیم:

آغاز سخن

 

گفتار اندر ستایش خرد

 

اکنون هر چه می خواهید بنویسید.

 

با سپاس فراوان