راز واژه«رنج» در نیم بیت «بر آسوده از رنج روی زمین

 
 


در نشست های شاهنامه شناسی کانون ایران بزرگ دکتر حسین وحیدی سخنرانی  می کنند. استاد بسیار افتاده و شیرین بیان هستند. در نشست پیشین در باره ی نیم بیتی از شاهنامه از روی یک متن خواندند در پایان یک کپی از آنچه ایشان در دست داشتند، گرفتم و هم اکنون اینجا می نویسم. در یادداشت های دیگر بیشتر  از گفته های ایشان خواهم نوشت.
راز جشن نوروز در شاهنامه
دکتر حسین وحیدی
دریای جاودانه و بیکران شاهنامه از دیدگاههای گوناگون ارزشمند و در خود بررسی است که یکی از این دیدگاهها رازهای نهفته در شاهنامه است که دراین نوشتار برای نمونه راز جشن نوروز در شاهنامه بررسی می شود.
فردوسی بزرگ در باره چگونگی برپایی جشن نوروز در زمان جمشید می فرماید:
سر سال نو هرمز فروردین  / بر آسوده از رنج تن دل زکین
در برخی از نسک های (متن) شاهنامه نوشته شده است:
سر سال نو هرمز فروردین / بر آسوده از رنج روی زمین

راز نهفته در این سروده فردوسی همین واژه (رنج) است. در زمان جمشید چه رنج بزرگی تن ها را در ایران و یا سراسر زمین فرا گرفته بود که با پایان آن و بر آسودن تن ها در ایران و یا سراسر زمین از رنج در روز هرمزد، روز یکم فروردین جشن بزرگی برپا شد. بفرموده فردوسی جشنی این چنین:
سر سال نو هرمز فروردین / بر آسود از رنج دل زکین
به نوروز شاه گیتی فروز / بر آن تخت بنشست فیروز روز
بزرگان به شادی بیاراستند / می و رود و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار / بمانده از آن خسروان یادگار

برای شناخت و دریافت راز برپایی این جشن بزرگ، جشن نوروز، روز نو،... دیدگاه دانشمندان امروز را بررسی می کنیم و سپس نوشته هایی را از زبان پهلوی و اوستایی می آوریم:

امروز دانشمندان ستاره شناسان با وهانهای(دلائل) دانشی دریافته اند که در زمانی نزدیک به هشت هزار سال پیش یم ستاره دنباله دار به زمین نزدیک می شود که با این رویداد سرما و یخبندان سخت سرزمین های سرد و توفان سرزمین ها و دریاهای گرم را فرا می گیرد.

در باره این رویداد در نوشته های پهلوی و اوستایی کهن در ایران می خوانیم:«در ماه فرودین ، روز هرمزد ، به نیمروز که روز و شب برابر بود، پتیاره تاخت و چون شب در رسید به زمانی که گوزَهَر چون ماری ایستاده بود، سر به دو پیکر و دم به نیمسب که میان سر و دمب هر گاه شش اختر بود، موش پری دمب دار پر دار برجست و بر خورشید و ماه و ستارگان آمد و مینوهای دیوی بر مینو های ایزدی چیره شدند».
اهورامزدا، خدای آفریننده همراه ایزدان آسمانی برای گفت و گو در آریاویچ که از رود ونکوهی دائی تی سیراب می شود جای دیدار نهاد، جمشید، شبان نیکوروی، برای گفت و گو با بهترین مردان در ایرانویچ جای دیدار نهاد.
اهرامزدا با ایزدان مینویی به دیدارگاه به ایرانویج که از رود ونگوهی دائی تی سیراب می شود به دیدار جمشید خوب رمه با بهترین مردمان ارانویج بر آمد.
اهورمزدا به جمشید گفت: ای جم نیک دار، پیر ویونگهان، تو را آگاه می سازم که بر جهان اُستومند زمستان های بد و سخت و مرگ آور با سرمای سخت خواهد آمد و برف سنگین و دانه درشت خواهد بارید که در بلندترین گریوه ها به بلندی یک آردوی خواهد رسید.

در این هنگام همه چا پایان و ستوران از بالای کوهها و از جاهای دور افتاده و از ژرفای دره هابه پناهگاههای زیرزمینی پناهنده خواهند شد.
پیش از زمستان آن دهیو دارای چراگاههای پر و انبوه بود، اما پس از آب شدن یخبندان جای پای گوسفند نیز دیده نخواهد شد.

تو باید ای جم ، یک باروی بزرگ بسازی که درازای آن از هر چهر سو یک آسپریس باشد . در آن بارو باید از تخمه چارپایان ریز و درشت و از نژاد مردمان، سگ ها پرندگان و آتش سرخ و سوزان جای دهی . بارویی که از هر سو به دارازای یک آسپریس برای مانش مردم و جای گاوان و ستوران باشد.
در این بارو باید آب را دریک بستر به درازای یک هاسر روان سازی و پرندگان را در کنار بارو و در یک چمنزار همیشه سبز و خرم بایستانی و کده و مانهای فراز اشکوب با تالار و ایوان بسازی.

تو باید در این بارو از مرد و زن و از گونه های جانوران نرینه و مادینه بهترین و نیکوترین ها را جای دهی.
...
ادامه را با کلیک روی عکس ها بخوانید تا در فرصتی دیگر تایپ آن را به پایان برم و به یادگار در شبکه اینترنت به جای ماند 1
نظرات 7 + ارسال نظر
پرستوی سفید سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 21:18 http://n-hoseini.persianblog.ir

درود بر بانو... چونان همیشه گزینشی زیبا و ژرف... به گمان من هر ایرانی باید تاریخ کهن خود را بخواند... به ویژه دستاوردهایی خواهد داشت که پیرامون آیین خود به اندیشه واداشته خواهد شد ... به چونان نوشته های شگفت انگیزی برخواهد خورد که ...! من شما را سپاس می گویم بانو این تارنما چون دانشگاهی است برایم ... مانا باشید.

درود بر یار گرامی
شما توانستی متن را بخوانی؟ باید به کمک لغت نامه دهخدا خواند . سعی می کنم معانی را پای آن بنویسم.

پرسشی که تلفنی گفته بودی از دکتر وحیدی پرسیدم پرفسور سمیع نژاد هم آنجا بود و پاسخم را دادند برایت ایمیل می زنم.

محمد سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 23:20 http://kaspian.blogsky.com

نخسته!
عنوان را که خوندم با خودم گفتم چه معنی میده که اینهمه آدم وقتشونو واسه یه واژه که چند صد سال پیش نوشته شده میزارن وقتی به آخر رسیدم فهمیدم که چه رازهای بزرگی رو میشه در همینها جست راستش هر چیزی از گذشته ایران که عظمت اون رو نشون میده من رو به وجد میاره و به آینده کشورم امیدوار میکنه همیشه دنبال کتابی بودم که آثار شاعران بزرگی چون فردوسی و حافظ و ... رو با تعبیر و تفسیرهای مختلف آورده باشه شما اگه کتابی رو میشناسید به من معرفی کنید

این کارها برای من خستگی از تن به در کن هست به خصوص می بینم که خوانندگانی همچون شما دانش پژوهان جوان دارد
شما هم از کارهای روستا و دانشگاه خسته نباشید
راستی تا یادم نرفته هروقت شما و دوستانتان به اینجا می آیید یاد هوای پاک را با خوتان به این شهر این روزها غرق در دود می آورید.
دوست گرامی امروز در بخش فرهنگی بی بی سی سهراب کشی را از زبان بهرام بیضایی می خواندم. م یدانی داستان رستم و سهراب را از چند زبان و فکر شنیده و خوانده ام .......یک نمونه فقط نقالی خانم گردآفرید از شبی که به خواستگاری رستم می رودُ با برداشت خود ایشان ویا برداشت دکتر ماحوزی یا دکتر کزازی و... می بینی که بابد خودت به دنبالش بروی آنها خود به خود می آیند.
ولی از همه مهم تر خواندن خود آثار است.

سید حسینی چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 17:31 http://www.globalist.blogfa.com

تلاش برای درک دمکراسی یعنی همین که همدیگر را به رغم تفاوتهای فکری تحمل کنیم و بپذیریم.
پاینده باشید

شما که فقط می آیید و می نویسید که به روز شدید و می روید و کوچکترین توجهی به یادداشت های من ندارید!

پرستوی سفید چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 19:52 http://n-hoseini.persianblog.ir

درود بانو! من به سختی خواندم و برخی واژه ها را اصلن نفهمیدم .. بعضی ها رو هم حدث زدم. باید سواد زبان فارسیمو با کمک شما ببرم بالا. از لطف و زحمتی که کشیدید سپاس گزارم.دلم برای صداتون تنگ شده. امروز خیلی یادتون کردم.

درودبر تو نازنین! فایل شنیداری آخر پست را می توانید دریافت کنید تا همه چیز روشن شود. شور بختانه واژه های عربی را بیشتر از فارسی می شناسیم. اگر یادت باشد در سالهایی یک برنامه طنز در تلویزیون بود به عنوان " فارسی را پاس بداریم" ، مجری چگونه به کار بردن واژه های فارسی را به مسخره می گرفت!!

محمد چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 23:31 http://kaspian.blogsky.com

فرق من با شما جدای از تجربه کمتر من نسبت به شما اینه که شما توی دنیای ادبیات هستید و دورو برتون پر از کتابهای ادبی و آدمهای ادیبه اما من خیلی کار کنم سر و کارم با کتابای مهندسی باشه و غیر از اون با آهن و ماشین و اینجور چیزها رو این حساب نه فرصت کافی برای این کار می مونه و نه تو راسته صنعت گرا کتابخونه ای پیدا میشه و من هیچ وقت نتونستم همکاری پیدا کنم که باهام همفاز باشه الا دوست بزرگوارم بابک چند تا دوست ادبیاتی (دانشجوی ادبیات) دیگه داشتم که جدیدا رفتن توی کار نت ورک و از فاز ادبیات اصلا اومدن بیرون و همش حرف از پول و شاخه و زیر شاخه میزنن و من این تشنگی خودم رو تنها با نوشته های شیرین و شیوای شما گهگداری سیراب میکنم

روزمرگی همیشه هست و من برای فرار از این روزمرگی تکراری و خسته کننده به نوشتن وبلاگ روی آورده ام.
در بین همکارهایم یکی اهل ادبیات و کتابخوانی نیست. .
کارم هم با یک مشت کد برنامه و سیستم عامل و شبکه سخت افزاری شامل رک و مادر برد و هاب و...پیچ گوشتی و.. است. دیروز راانده شرکت آمده سراغم و میگه آلن تو بساطتت نیست گفتم این یک رقمو نداریم!. تنها هم صحبت مطالعاتی من در سر کار دوستان گرانقدر اینترنتی هستند
اگر از روزمرگی هایم اینجا بنویسم سرتان درد خواهد گرفت.
شما که کنار طبیعت انرژی می گیرید و نفس تازه می کشید ما اینجا باید لابلای آسمانخراش ها به دنبال تماشای کوه بگردیم و درختها آنقدر پیش این آسمانخراش ها کوچک شده اند که آن احساس قشنگ را به زور باید ازشان بگیری.
دوست گرامی زندگی همه ی این خواندن ها برای این است که بتوانیم در زندگی واقعی ، بهتر رفتار کنیم . اگر نتوانم با همسر و فرزندوان و همکار... رفتار درستی داشته باشم خواندن هزار جلد کتاب به چه کار می آید؟

پرستوی سفید پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 20:34 http://n-hoseini.persianblog.ir

گاهی که به بزرگی ی کار فردوسی ی زنده یاد می اندیشم از شرم نمی توانم سرم را بالا نگاه دارم که در برابر کوشش چنین ارزشمند که او سالها بدان پرداخت ما چه کردیم و چگونه نتیجه ی سی سال رنج بردنش را ارج می نهیم؟!
بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم ...

پروانه پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 22:20

دوستان گرامی
دکتر دوستخواه در «هفته نامه ایران شناخت» این وبلاگ کوچک را سربلند کرده اند و این را همه از شما مهربانان دارم.

http://www.iranshenakht.blogspot.com/


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد