شناخت دردها

 http://shenakhtdardha.blogfa.com/

ح- باور به اوهام و خرافات و رمز و اسطرلاب و  اختر بینی و اعتقاد به قضا و قدر در ذهنبت بزرگان بخصوص فرمانده سپاه مشکلی دیگر بود .

 

در این زمان  اوضاع کواکب  به باور ایرانیان و در طالع بینی باستان نحس و بد شگون بوده .  چندان  که بزرگان ایران را برآشفته و نگران کرده بود .

 

رستم فرخ زاد پهلوان نامی ایران نیز شکست را از قبل باورداشته  .  این روحیه باختگی فرماندهان سپاه عامل مهمی در  شکست قادسیه به شمار می آید . چنانکه شاهنامه می گوید .

 

بیاورد صلاب و اختر گرفت
ز روز بلا دست بر سر گرفت


یکی نامه سوی برادر به درد
نبشت و سخن‌ها همه یاد کرد


در این نامه که رستم خطاب به برادرش نوشته از سرنوشت ساسانیان و شکست آتی سخن می‌گوید :


ز بهرام و زهره است ما را گزند
نشاید گذشتن ز چرخ بلند


همان تیر و کیوان برابر شده است
عطارد به برج دو پیکر شده است

 

در همین روزها یک پدیده ماه گرفتگی هم رخ می دهد . که حادثه زمینی و آسمانی را بهم گره می زند و بر تشویش و نگرانی می افزاید .

 

می بینیم  در خلق این تراژدی همه عوامل دست به دست هم داده . و همه احتمالات درجهت مساعد شکل گرفتند تا شکست ایران را تضمین نمایند .

 

بنابراین  ایرانیان در حالی به جنگ قادسیه می رفتند که نه در آسمان و نه در زمین بخت و اقبال یارشان نبوده و روحیه مناسبی نداشته اند .

 

گویا تقدیر چنین بود که ملتی بزرگ متمدن و بافرهنگ زیر سلطه مشتی عرب بیابان گرد قرار گیرد .  آزادگان به اسارت درآیند و برده قوم غارتگر شوند .

 

خ- روح مساوات طلبی در  اسلام . ساده زیستن و فروتنی سران عرب . و رابطه صمیمانه آنان با مردم عادی در مقایسه  با زندگی پرزرق و برق شاه و اشراف زادگان  ایران و فخر فروشی آنان . می توانست برای ایرانیان عامل تردید باشد  . در پیروی  از دربار ساسانی یا تمکین به فرهنگ اسلامی  . 

 

معذالک این احتمال وجود دارد. که  عده ای ساده دل  را فریفته و اغوا کرده  باشد . تا به آئین خود پشت پا زنند و برای بیگانه جاسوسی و یا به میهن خود خیانت کرده باشند .

 

فریب خوردن ایرانیان از این جهت است که شعار برادری و برابری تازیان هیچ گاه شامل دیگر ملتها نشد . و تعبیر شعار اشدا علی الکفار و روحما بینهم . این بود که ملت عجم بکارد و درود کند و به تازیان تقدیم کند . مضاف بر اینکه کنیز و غلام  نیز برای اعراب بفرستد.

 

قرنها طول کشید تا ایرانیان بفهمند برابری و برادری شامل آنان نمی شود . و به اصطلاح هرگز دایه مهربان تر از مادر نخواهد شد  . که همان شاهان باستان صد بار مهربان تر از خلفای اسلامی بوده اند .

 

در عین حال این فرضیه که  ایرانیان خود از اسلام استقبال کرده اند . نمی تواند درست باشد . چرا که این سرزمین وسیع به یکباره در حاکمیت اعراب در نیآمد بلکه به تدریج و به سختی صورت گرفت .

 

ایرانیان گام به گام و شهر به شهر درمقابل اعراب ایستادند و جنگیدند .  تازیان را بسیار کشتند و کشته بسیار دادند . گاه شکست می خوردند و گاه پیروز می شدند .

 

حتی در بعضی مناطق مثل سیستان  پس از مسلمان شدن اجباری چندی نمی گذشت که  بر والی عرب می شوریدند . او را از شهر بیرون می راندند . و دوباره به دین ابا و اجدادی خود باز می گشتند. 

+ نوشته شده توسط بهزاد در جمعه پنجم مهر 1387 و ساعت 13:31 | 2 نظر  

کانون پژوهشها

 کانون پژوهشهای ایران شناختی که وارد می شوی بر سر در آن چنین نوشته است: اینجا بخوانید

به

به دانش ز دانندگان راه جوی/ به گیتی بپوی و به هرکس بگوی

ز هر دانشی چون سَخُن بشنوی/ ز ِ آموختن یکزمان نَغنَوی

چو دیدار یابی به شاخ ِ سَخُن/ بدانی که دانش نیاید به بُن

(فردوسی)
 
استاد بزرگوار دکتر جلیل دوستخواه نگارنده ی این پژوهشگاه نامه ی این کوچک را به خانم گیتی مهدوی گرداننده ی مهربان نشست های شاهنامه پژوهی  در تارنمای خود نشر داده اند
ادامه را در