فریدون -

گفتار اندر آزمون کردن شاه آفریدون پسران را به ناشناس

گفتار اندر بخش کردن آفریدون جهان را بر پسران


نظرات 16 + ارسال نظر
شهرزاد پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:04

پروانه عزیز در پست پیشین فریدون گرامی پرسشی را درباره دلیل کاربرد فعل جمع برای فاعل هر کس در بیت زیر مطرح کردند :
زمانه بی اندوه گشت از بدی / گرفتند هرکس ره بخردی

که ضمن عذرخواهی از تاخیر اجازه می خواهم در ادامه سخنان شما و فریدون گرامی نکاتی را در این زمینه با شما و دوستان عزیزم مطرح کنم:

1- کاربرد فعل جمع برای فاعل مفرد و بر عکس، از ویژگی هایی است که در آثار منظوم و منثور ما بسیار دیده می شود:

سواران ترکان تنی هفت و هشت / بر آن دشت نخجیرگه برگذشت
پی رخش دیدند در مرغزار / بگشتند گرد لب جویبار
"شاهنامه"

جگر و جان عزیزان چو رخ زهره فروزان / همه چون ماه گدازان که تمنای تو دارد "مولوی"

عبدالله بن معاویه به سواد سیستان اندر همی گشتند. " تاریخ سیستان"

2- در مورد استفاده فعل جمع برای " هر کس" در بیت مورد اشاره فریدون گرامی، حتی اگر قاعده بالا هم پذیرفته نباشد، احتمالن این نکته مورد قبول است که یکی از دلایل ماندگاری سخن فردوسی ساختار زبانی محکم و منحصر به فرد شاهنامه است وگرنه شاهنامه هم مثل شعر بسیاری از شاعران آن روزگار در هزارتوی دوران سرگردان می ماند یا جز چند بیتی به بوته فراموشی سپرده می شد بنابراین نمی توان گفت چنین اثر بزرگ و ارزشمندی ویژگی های زبانی مختص خود را ندارد و کاملن از قوانین خاص سبکی آن روزگار پیروی می کند همگی می دانیم که قالب اصلی و سبک فردوسی در سرودن شاهنامه سبک خراسانی بوده و در همین دوره است که بیشترین استفاده فعل جمع برای فاعل مفرد و یا برعکس را می بینیم.
از طرفی همان گونه که فریدون گرامی هم به درستی اشاره کردند در شعر شاعران کاربرد فعل جمع برای چنین فاعلی غالبن دیده نمی شود و یا آن قدر اندک است که ردپایی از آن در جایی نمی توان یافت در این گونه موارد احتمالن ما می مانیم و زبان خاص فردوسی، زبانی که باعث رونق و اعتبار سبک خراسانی و ماندگاری زبان پارسی شده و این اعتبار را چه در قدرت داستان پردازی و چه در حداکثر استفاده از واژگان پارسی و نیز توجه به خصوصیات آوایی و لحن حماسی شاهنامه به فراوانی می توان مشاهده کرد و اگر در شعر شاعران پس از وی هم دیده نمی شود شاید به این دلیل بوده که چنین کاربردی در سبک های عراقی و هندی و پس از آن با توجه به ساختار زبان و قالب و موضوعات انتخابی شاعران مورد نداشته است.

اگر کاربرد فاعل "هر کس" با فعل جمع فقط در همین یک بیت ، خلاصه می شد بحث اشتباه در ضبط صحیح، پذیرفته بود ولی زمانی که کاربرد دو گانه افعال جمع و مفرد را برای چنین فاعلی در بخش های دیگر شاهنامه هم مشاهده می کنیم، این سوال به ذهن می آید که آیا این کاربرد یکی از ویژگی های زبانی خاص شاهنامه نیست و آیا فردوسی به عنوان آفریننده چنین اثر سترگی این اجازه را ندارد که گاهی – هر چند کم و انگشت شمار - چنین کاربردهایی را هم بنا به اقتضای کلام و محدودیت های بحر متقارب و لحن حماسی آن چاشنی کلامش کند؟ نمونه های دیگر آن را می توان در بخش های دیگری از شاهنامه هم دید:

نمونه های کاربرد فعل جمع:
برفتند هر کس که دانا بدند / به کار پزشکی توانا بدند
یا:
بگفتند هر گونه ای هر کسی / همانا پسندش نیامد بسی
"بخش پادشاهی انوشیروان"

گرفتند هر کس کمند و کمان/ بدان تا که باشد چنین بدگمان
"داستان اکوان دیو"

کاربرد توام فعل جمع و مفرد برای هر کس:
که هر کس که اندر سخن داد داد / زمن جز به نیکی نگیرند یاد
"داستان سیاوش"

شهرزاد پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:11

پیشتر غزلیات حافظ را با صدای فریمای عزیز شنیده بودم و حالا هم میهمان صدای گرم و نازنینش در داستان فریدون. فریمای عزیز بسیار لذت بردم دمت گرم و دلت خوش باد جاوید/که خوش نقشی نمودی از خط یار

از دوستان مهربانم نیره و فلورای عزیز و محبت همیشگی شان خیلی خیلی سپاسگزارم و بسیار خوشحالم که همراه شما عزیزان هستم
پاینده باشید

پروانه جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 20:56

جغرافیا در شاهنامه :
«ایران » هشتصد بار در سراسر شاهنامه تکرار شده است. نخستین بار در پایان دوران جمشید خواننده در می یابد که دو سرزمین وجود دارد ، ایران و دشت نیزه گذار.
سواران ایران همه شاه جوی /نهادند یکسر به ضحاک روی
به شاهی برو آفرین خواندند / وُرا شاه «ایران» زمین خواندند

پس از آن هنگامی که فریدون جوان از فرانک می پرسد که کیست؟ فرانک در پاسخ می گوید:
تو بشناس کز مرز« ایران» زمین / یکی مرد بد نام او آبتین

تا اینجا در شاهنامه از سرزمین های دیگر نامی برده نشده است تا اینکه در داستان «گفتار بخش کردن آفریدون جهان را پسران » می خوانیم فریدون جهان را به سه بخش می کند. فرمانروایی روم و خاور را به سلم و ترکان و چین (توران زمین) را به تور و پادشاهی ایران و دشت نیزه وران را به ایرج می دهد.

فریما جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 23:22 http://goftogoyeghalam.blogsky.com

به شهرزاد بانو:
سپاسگزارم از محبت شما.پاینده باشید و تن درست.

شهرزاد شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:30

گسترش روند شهریاری تا روزگار فریدون در حقیقت معادل به ثمر رسیدن روند دیر انجام سازمان‌یابی سیاسی جامعه در قالب کشور است. از این پس کشوری داریم به نام "ایران" که درفشی خاص خود دارد به رنگهای سرخ و زرد و بنفش؛ این درفش از درون مردم برخاسته و مظهر قیامی مردمی برضد پادشاهی بیدادگر است. از این مرحله به بعد، طنین نام "ایران" و "ایرانیان" در ماجراهای شاهنامه به گونه‌ای است که خواننده تردیدی ندارد که آن چه می خواند «بیان سرگذشت یک ملت» است هر چند واژه ملت را با بار معنایی کنونی آن در شاهناه نمی بینیم اما می‌توان گفت که از پادشاهی فریدون به بعد روح قومی، آشکارا جای خود را به "روح ملی" داده است.
این روح ملی و آگاهی به حدی قوی است که استناد به حرمت و حقانیت آن گویی حتی از استناد به حرمت عالی ترین مرجع شهریاری آن روزگار یعنی شخص پادشاه هم بیشتر است.

شاهرخ مسکوب

محسن شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:32

گفتار اندر نامه فر ستادن شاه آفریدون به سلم و تور را من می خوانم.
فکر کنم اگر اشتباه نکرده باشم داستان بعداز این دولینک است.با این لینک
http://www.aariaboom.com/content/view/426/326/

دمتون گرم
درسته- داستان بعدی همینه

پروانه شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:18

فریدون و پرسه در افسانه های ایران و یونان


پرسه همان پارسی است:
گویاترین و روشن ترین نشانه ی پیوند پرسه را با فریدون در نام این پهلوان یونانی می یابیم. پرسه از «پرس » گرفته شده است، پرس نامی است که یونانی ها به ایران داده اند ، و همان «پارس» است. نام پرسه(=پارسی) آشکارا ریشه و پیشنیه ی ایرانی این پهلوان افسانه ای یونان راباز می نماید و نشان می دهد. از سویی دیگر پرسه پنجمین زینه از در آزمونهای مهری نیز هست. مهر پرست پس از گذشتن از زینه ی شیر- شاهین به زینه ی پرسه یا پارسی می رسد، و پس از آن به دو زینه ی خورشید و پیر راه می برد، تا بدینگونه به پالایش و رهایی دست یابد.
جلال الدین کزازی
برگرفته از کتاب: از گونه ای دیگر

محسن یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 00:28 http://sedahamoon.blogsky.com

لطف کنید و این پرسه را به پینگلیش بنویسید.
چرا که پرسه با این گونه تلفظ per sa
یعنی با سین سرکش دار هم در کردی و هم در زرتشتی معنی مجلس ختم هم می دهد. البته زرتشتی این گونه می نویسد ولی شاید porse بخوانند. که از پرسیدن می آید.
کردیش که از پرسیدن می آید ولی پرسیدنی که در آن پٌ بشود پ ِ
باز هم یعنی پرسین = پرسیدن
persin=porsidan

معمولن دکتر کزازی در کتابهاشون شکل فونتیک و به زبان های مختلف چه می شود و صداها را همه را می گذارند تا خوب در ذهن خواننده جا بگیرد. ولی در این نوشتار هیچ یک از اینها را انجام نداده اند فکر می کنم از نظر ایشان باید برای ما روشن باشد.

به سراغ گوگل رفتم و به presee رسیدم. بیشتر جستجو خواهم کرد.

سروی یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:03 http://www.sarvi.ir

خب من امروز فرصت کردم و این بخش رو خوندم .
اول بیت هایی که دوست دارم :
تمام بیت های مربوط به نام‌گذاری رو دوست دارم . مخوصن نام‌گذاری ایرج رو :

دِلیر و جوان چون هُشیوار بود
به گیتی جز او را نباید ستود

و بیت های بخش بعد :

به تخت خرد برنشست آزتان
چرا شد چُنین دیو انبازتان
کسی کو برادر فروشد به خاک
سَزد گر نخوانندش از آب پاک

جهان چون شما دید و بیند بسی
نخواهد شدن رام با هر کسی

نباید ز گیتی ترا یار جست
بی آزاری و راستی یار تُست


چُنین داد پاسخ که ای شهریار
نگه کن بدین گردش روزگار
که چون باد بر ما همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد


که بستر ز خاکست و بالین ز خشت
درختی چرا باید امروز کِشت
که هرچند چرخ از برش بگذرد
بُنَش خون خورَد ، بار کین آورد

مگر باز بینم تن تو درست
که روشن روانم به دیدار تُست

دمت گرم و دلت شاد

سروی یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:07 http://www.sarvi.ir

در مجله ی بخارا/سال سیزدهم / شماره دوم ( پی در پی 77 و 78 ) مهر و دی 1389/ صفحه ی 32 مطلبی از دکتر حسن انوری هست با عنوان "ایران در شاهنامه " که 2-3 صفه ی اولش رو خوندم . خیلی برام جالب بود . فرصت کنم و بخونم ، خلاصه اش رو این جا می نویسم . البته اگر پروانه بانو صلاح بدونن .

من اونو خوندم. خیلی زحمت می کشی اگه این کار رو بکنی چون بحث ها ی خوبی رو داره.

مجله خوبیه باید از ژاله آموزگار هم اینجا بنویسیم.

اونجا خیل خوب واژه ایران رو توضیح میده. البته از اینکه میگه البرز این البرز نیست زیاد خوشم نمیاد. دوست دارم همین البرز باشه.

سروی یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:13 http://www.sarvi.ir

خیلی تلخ هست که در طول تاریخ دعوای سر ارث و میراث این قدر گسترده و وقیحانه وجود داشته و برای من جالب هست که چرا آدم های خوب نتونستن فرزندانشون رو خوب تربیت کنن ...
مثلن ضحاک فرزند مرداس بود . مرداس که در شاهنامه ازش به نیکی یاد شده.
و سلم و تور هم با این روح و روحیه ی نه چندان دلنشین ، فرزندان فریدون فرخ بودن.

انگار که این قدر به فکر مملکت داری بودن از فرزندانشون غافل شدن .
یاد فیلم موج مرده از حاتمی کیا افتادم

درست به همین دلیل می گوییم شاهنامه آینه ای از تاریخ و فرهنگ ماست.
خوب شاهنامه پژوه ها دیدگاههای مختلفی نسبت به این موضوع دارند.
بیشترشون نظرشون بر این هست که فریدون درست این تقسیم ر ا انجام نداد واین گناهی بود که مرتکب شد.
خانم فرانک دوانلو از دید دیگری نگاه می کند و می گوید ایرج از ارنواز و سلم و تور از شهرناز بودند و برادران ناتنی با هم این می کنند. و در طول شاهنامه به تاریخ ثابت شده که چند همسری نکوهیده است و عاقبت خوبی ندارد.

پروانه یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 20:49

در ادامه پاسخ به سروی گرامی :
حسن پیرنیا :
اینکه فریدون مملکت را را میان سه پسر خود ایرج و سلم و تور تقسیم کرد، این اسامی از شاهنامه است
. اوستا اسامی را اینطور ذکر می کند:آییرگو،سایریمه،توییریه. اولی چنان که زبان شناس هامعین کرده اند صفت و به معنای مردم آریانی است،دومی اسم مردمانی است که میا دریاچه آرال و جنوب روسیه می زیسته اند و یونانی های قدیم آنها را ساورومات نامیده و در قرون بعد موسوم به سارمات شده اندف سومی مردمانی بوده اند که در نواحی سیحون و خوارزم زندگانی می کردند و بعضی از جغرافی دانان خارجه قبل از اسلام(از جمله جغرافی دانان ارمنی) اسم آنها را ذکر کرده اند. بنا براین سه اسم مذکور اسم سه مردم است ، نه اسم سه شخص ، ومقصود از ممالک آنها، مملکت آریان ها و سارمات ها ها و توییرهاست.
در ادامه حسن پیرنیا نتیجه می گیرد جنگ ایرج و سلم و تور جنگ اقوام آریانی نژاد است با یک دیگر. و این جنگ تا آخر سلطنت کیخسرو اداممی یابد. انگیزه ی این جنگ ها از این سرچشمهمی گیرد که آریان های ایرانی جاهای حاصلخیزی را تصاحب کرده بودند ومردمان دیگر هم می خواسته اند آن جاها را به تصرف درآوردندکه میان آنها جنگ در می گرفته است. از داستان ها هم همین استنباط ،تایید می شود، زیرا گفته شده که بهترین مملکت را فریدون به ایرج داد و سلم و تو رشک برده او را کشتند..مدت سلطنت فریدون را پانصد سال گفته اند.. خلاصه آن که مقصود مدت سلطنت دودمان فریدون است.

بر گرفته از کتاب عصر اساطیری تاریخ ایران

پروانه یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 21:17

خانواده ی فریدون که به دو تیره ی خوب و بد تقسیم می شوند، یادآور داستان هابیل و قابیل می گردند. بعدها سرشت دو گانه ی انسان، یکی گراینده به خوبی و دیگری به بدی، در سراسر تاریخ حرکت می کنند، یکی سلسله جنبان تمدن و فرهنگ می شود، و دیگری سلسله جنبان کشتار و جهل و ویرانی.

برداشت از ایران و جهان از نگاه شاهنامه
محمد علی اسلامی ندوشن

شهرزاد دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:47

عجب! من هم دیشب داشتم همین مقاله رو می خواندم اومدم بنویسم اگر دوستان موافق هستن این مقاله رو اینجا به اشتراک بگذاریم که پیام سروی گرامی و پاسخ شما رو دیدم. ممنون از سروی عزیز

پروانه جان
این رسم خیلی خوبی است که در بخارا به بررسی آثار و زندگی یک نویسنده، شاعر و ... پرداخته می شود. در این شماره بخارا مصاحبه کوتاه خالقی مطلق درباره مهرگان هم خواندنی بود.

اگر سروی گرامی چکیده ای از آن را بنویسند می توانیم به عنوان یک پست(برید) بگذاریم و در باره اش گفتگو کنیم.

نمی دانم آیا گذاشتن همه ی مقاله در اینجا کار درستی هست یا نه؟

بخارا : آقای دهباشی کار بزرگی انجام میدهند. فکر می کنم پیش از این آن مقاله آقای خالقی مطلق را جایی خوانده بودم . باید بروم دوباره نگاه کنم.

شهرزاد دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:52

من هم با گذاشتن کل متن مقاله مخالفم. گذاشتن خلاصه‌ای از مقاله پیشنهادی سروی گرامی در حدی که بهمون دید بده و ما رو با جغرافیای شاهنامه و مرزهای ایران بیشتر آشنا کنه کافیه

فریدون سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:38

از توضیحات شهرزاد گرامی صمیمانه تشکر می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد